شعر

ساخت وبلاگ

امکانات وب

داستان ولادت حضرت علی (ع)در سیزدهم رجب سال 30 عام الفیل، حادثه بس عجیبی رخ داد که هرگز در تاریخ بشریت سابقه نداشته و بعد از آن نیز تکرار نشده است، و آن حادثه، به دنیا آمدن نوزادی است در درون خانه کعبه که به نام علی علیه السلام اسم گذاری شد.سعید بن جبیر از یزید بن قعنب نقل نموده که من با عباس بن عبدالمطلب و گروهی از فرزندان عبدالعزّی در مقابل خانه خدا نشسته بودیم که ناگهان فاطمه دختر اسد مادر امیرالمؤمنین که نه ماهه باردار بود و درد زایمان او را گرفته بود، ظاهر شد.پس فاطمه گفت: پروردگارا! به تو و پیامبران و کتاب‌هایی که از طرف تو نازل شده‌اند، ایمان دارم و سخن جدّم ابراهیم خلیل را تصدیق می‌کنم؛ او که این خانه عتیق را بنا کرد. پس به حق آن کسی که این خانه را ساخت، و به حق کودکی که در رحم دارم، ولادت این کودک را بر من آسان فرما!یزید بن قعنب می‌گوید: ما دیدیم که خانه خدا از پشت شکافته شد (محل مستجار) و فاطمه داخل خانه شد و ما دیگر او را ندیدیم، و دیوار دوباره به حال اوّل برگشت، به ذهن ما رسید که قفل در خانه خدا را باز کنیم، ولی باز نشدپس دانستیم که این مسئله کاری است از طرف خدای عزیز و جلیل». خارج شدن فاطمه بنت اسد پس از چهار روز از کعبهفاطمه پس از چهار روز بیرون آمد و در حالیكه امیر المؤمنین علیه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زن‌های گذشته برترى دارم زیرا آسیه خدا را به پنهانى پرستید در آنجا كه پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مریم دختر عمران نخل خشك را بدست خود جنبانید تا از خرماى تازه چید و خورد (و هنگامیكه در بیت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسید كه از اینجا بیرون شو اینجا عبادتگاه است و زایشگاه نیست) و من داخل خانه خدا شدم و از میوه‏‌هاى بهشتى و بار و برگ شعر...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sireyeali بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 19:18

هفت ویژگی خاص امام علی (ع) از زبان پیامبر(ص) هفت ویژگی خاص حضرت علی (ع) از زبان پیامبر (ص) بدین شرح است:*اولین شخصی هستی که ایمان آوردی و به دین من پیوستی؛ تو در خانه خدا به دنیا امدی این بالاترین ایم شعر...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sireyeali بازدید : 117 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 2:36

ﮔﻔﺘﻢ ﻋﻠﯽ(ع)


ﮔﻔﺘﻢ ﻋﻠﯽ، از ﺟﺎی ﺧﻮد ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻢ
از او ﻣﺪد، در راه ﺣﻖ ﻣﯽﺧﻮاﺳﺘﻢ
ﮔﻔﺘﻢ ﻋﻠﯽ، ﺗﺎ آﻓﺘﺎب از ﻧﻮ دﻣﯿﺪ
ﺑﺎ ﯾﺎد او، ﻏﻢ از دل ﻣﻦ ﭘﺮ ﮐﺸﯿﺪ
ﮔﻔﺘﻢ ﻋﻠﯽ، ﭼﻮن روز ﻧﻮ آﻏﺎز ﺷﺪ
ازﯾﺎد او، ﻫﯽ زد دﻟﻢ ﺑﺮ اﺳﺐ ﺧﻮد
ﮔﻔﺘﻢ ﻋﻠﯽ، ﺑﺎ اﺳﺐ دل ﺑﺮ ﺗﺎﺧﺘﻢ
ﻣﻦ راه را ﺑﺎ ﯾﺎدش آﺧﺮ ﯾﺎﻓﺘﻢ

 

شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sireyeali بازدید : 85 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 2:36